سلام ،داغم تازه شد چون يه همچين اتفاقي براي من هم افتاد البته خدارو شکر هر دوي ما محرم و نامحرمي رو رعايت ميکرديم وبداينجاست که فاميل هستيم افسوس دارم که چرا اين اتفاقات براي بچه حزب اللهي ها مي افته من که عاشقش بودم و هستم ،از خدا خواستمش و مي خوام دوست دارم مثل زليخاه عشقم رو از خود خدا بخوام ،شما هم برام دعا کنيد.

سلا م: خسته نباشيد امدوارم حالت خوب باشد:لطفا وبلا ك مكران وطن من را با نام
پايگاه خبري حاج يعقوب جدگال نماينده مردم چابهار ،کنارک ونيکشهر
در مجلس شوراي اسلامي عوض منيد ممنون مي شوم

خودمونيم متاسفانه اين قضيه خواهر برادري بين بچه هاي ارزشي حسابي جا وا کرده ... اينم يه جورشه ديگه ... و باز هم بيشتر متاسفم که بعضي دخترا اينقد ضايع فريب ميخورن ... و صد البته نبايد يک طرفه قضاوت کرد و همه تقصيرا رو گردن پسرا انداخت ... تو کار اشتباه و گناه يقينا هر دو طرف پنجاه پنجاه مقصرن.نبايد با اين توجيه که مثلا قصدشون ازدواجه دختر و پسر بدون خط قرمز خودشونو در اختيار هم قرار بدن.مثلا اينکه اون دختر خانم سوار موتور شده يا دست طرفو گرفته يعني خودش هم به اخلاقيات پايبند نبوده . حساب پسره که جداست.بايد با انبردست ناخوناشو کشيد!!
... موفق باشين ... يا علي

سلام دوست عزيزم ،عذر خواهي من رو به خاطر سر نزدنم بپذير.وبلاگ زيبايي داري.راستي وقتي اين مطلب رو خوندم دلم واسه اون دختر نسوخت چون راهشو پيدا کرده بود .دلم واسه اونايي سوخت که تو لجن زارهايي گير کردن که ديگه نميشه بيرون کشيده شون.يا حق

سلام
از روزي که از شلمچه آمدم........

سلام
متشکرم دوست گرامي

سلام وب خوبي داري داستان قشنگ واموزنده اي نوشتي راستي عکس هاي قشنگي هم زدي تو وبلاگتون

راستي از حقوق بشر در اسلام چي ميدانيد ايا ميدونيد اين حرفايي که امروز غرب ادعا ميکنه و به انها مينازه قران ما 1500 سال پيش به انها تصريح کرده به وبلاگ ما بياييد مطالب خوبين اميدوارم براتون مفيد بيفته حتما بيايين ها منتظرتونم دوباره بهتون سر ميزنم

عالي بود..

سلام خسته نباشي

واقعا که تو همه کارها خدا بهمون کمک ميکنه

خدايا شکرت

سلام/خيلي از دوستان در مورد مستند ظهور بسيار نزديک است سوالاتي داشتند. ايشالله به زودي همايش نقد اين مستند رو برگزار مي شود. با حضور دکتر محمد صابر جعفري سر دبير مجله امان. /زمان:پنج شنبه 15ارديبهشت ماه ساعت 16تا 18 عصر/ مکان:تهران.ميدان فلسطين ستاد اقامه نماز/حتما تشريف بياريد. / برگزار کننده همايش: مجمع وبلاگ نويسان مهدوي/ راستي علي اصغر سيجاني سازنده اين مستند دستگير شد.
لطفا اطلاع رساني کنيد...
اجرتون با خود آقا...

سلام

مطلب خوبي بود

ممنون از پيشنهادتون و تغييراتي هم دادم

ولي خدايي وب شما هم سخت بالا مي اد اگه صلاح مي دونين شما هم پست ها رو سبکتر کنين.

موفق باشيد

سلام

بسيار آموزنده بود.من وقتي از اين جور رابطه ها مي شنوم اعصابم بهم مي ريزد وناراحت ميشم چون در اين رابطه ها دخترها بيشتر ضربه روحي ورواني مي بينند

سلام

يه توصيه داشتم:

لطفا مراقب باشيد اطافيانتون متوجه نشوند درباره چه کسي مطلب نوشتيد. البته فکر کنم بچه هايي که با اونا باهم رفته بوديد سفر فهميدند درباره چه کسي مطلب نوشتيد.

شايد بهتره اگر قراره برداشت عبرت آموزي از اين مسائل بشه، به اصل داستان اشاره نشه تا آبروي کسي نره

يا علي

سلام

مطلب مفيدي بود

خدا همه مونو عاقبت به خير کنه.....

منتظر حضورتون تو وبلاگم هستم

خزان زود هنگام و کبود شدن ياس بوستان پيامبر ، تسليت باد .

چه تعبيري خدا در نقطه دارد/ که تفسيري جدا هر نقطه دارد

به تعداد بهار عمر زهرا(س) / همين اندازه کوثر نقطه دارد . . .

(سوره ي کوثر ?? نقطه دارد)

نمايان شد ز خط آتش و دود / که جرم فاطمه حب علي بود

پس از زهرا علي بي همزبان شد / اسير امتي نامهربان شد . . .

ما زنده به لطف و رحمت زهرائيم / مامور براي خدمت زهرائيم

روزي که تمام خلق حيران هستند / ما منتظر شفاعت زهرائيم

يتيمان جز دو چشم تر ندارند / به غير از خاک غم بر سر ندارند

چو مادر مرده ها بايد فغان کرد / که طفلان علي مادر ندارند . . .

آنان که بر اين خانه هجوم آوردند / در خاک نهال کينه را پروردند

در کعبه علي شکسته بتها شان را / اکنون به در خانه تلافي کردند .

خون است که روي خاک خشت افتاده است

داغ است به قلب سر نوشت افتاده است

خيزيد و فرشته را به بيرون ببريد

آتش به در باغ بهشت افتاده است

.هر سينه که دوستدار زهراست / آشفته و بي قرار زهراست

گنجينه ي هفت آسمان ها / در سينه ي خون نگار زهراست

از شرح کرامتش همين بس / عالم همه وامدار زهراست

تا که نامت بر زبان آمد ، زبان آتش گرفت / سوختم چندان که مغز استخوان آتش گرفت

حيدر آمدخاک همچون باد ، گرم گريه شد / خواست تا غسلت دهد ، آب روان آتش گرفت

نگاه سرد مردم بود و آتش / صدا بين صدا گم بود و آتش

بجاي تسليت با دسته ي گل / هجوم قوم هيضم بود و آتش

کمي از غسل زير پيرهن ماند

کمي از خون خشک بر بدن ماند

کفن را در بغل بگرفت و بو کرد

همان طفلي که آخر بي کفن ماند

الهي داد از اين دل داد از اين دل

کنار قبر زهرا کرده منزل

بگو زهرا زجا خيزد ببيند

که اشک ديده کردخاک او گل

چنان داغت دلم غمناک کرده / که دست من تو را در خاک کرده

بجايت زينب مظلومه تو / غبار غم ز رويم پاک کرده